همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

بازهم به یاد شهریار

  

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای بحال دگران
می روم تا که به صاحبنظری باز رسم
محرم ما نبود دیدة کوته نظران
دلِ چون آینة اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوراگی و در بدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

 

خطا

 

 عشق ورزیدن خطاست
حاصلش دیوانگی ست
عشق ها بازیچه اند
عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو ؟عاشق کجاست ؟! معشوق کیست ؟!
حبس نفس است که عشقش خوانده اند
آنکه می میرد زشوق دیدن امروزها
وآنکه می سوزد زبرق چشم عالم سوزها
گر بیاید دلبر تازه تری
عشق عالم سوز خاموش می شود
چهره ما هم فراموش می شود 

نشانی

 

من نشانی از تو ندارم 

اما نشانی ام را برای تو می نویسم
در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار
خیابان غربت را پیدا کن و
وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو
کلبه غریبی ام را پیدا کن
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام
در کلبه را باز کن
به سراغ بغض خیس پنجره برو
حریر غمش را کنار بزن
مرا خواهی دید....
با بغضی کویری که غرق عصاره انتظار است
نشسته ام پشت دیوار دردهایم

شهادت بی بی دو عالم را تسلیت میگویم

 

عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مستِ مست

عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا

عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی

عشق بر دلداده فرمان می‌دهد
عاشق جان داده را جان می‌دهد

عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت

عشق یعنی انقلاب فاطمه
از کبودی چشم تار فاطمه

عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه