هر قصه یک ترانه

 

هر قصه یک ترانه
هر ترانه خاطره ای دیگر
هر عشق یک ترانه ی بیدار است............

....من شعر می نویسم
تو با ترانه های عاشق من ، عاشق
تو با ترانه های تشنه ی من ، دریا
بر پنج خط ساز سفر ،‌ زخمه می شوی
تو گریه می کنی
تو لحظه های شعر مرا ،‌ در خویش تجربه کرده
یعنی مرا در بدترین و بهترین دقایق بودن تکرار می کنی
یا با ترانه های من بر لب
در مصاف جلادان به مسلخ خویش می شتابی
یعنی که با منی
دیروز
امروز
تا هنوز و همیشه ...
ایا زبان متشرک این نیست ؟
آن زبان تازه که می گفتم ؟
ایا زبان مشترک این نیست ؟

رمیدیم

 

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

حال دنیا

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای

گفت یا خواب است یا باد است یا افسانه‌ای

گفتمش احوال عمرم را بگو تا چیست عمر ؟

گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه‌ای

گفتمش آنان که می‌بینی بر او دل بسته‌اند

گفت یا مستند یا کورند یا دیوانه‌ای

برای خنده ی مهزاد

امروزمیخوام یه شعرطنزعشقولانه بزارم امیدوارم خوشتون بیاد

*****************************************************
ای یار به جهنم که مرا دوست نداری

از عشق تو هرگز نکنم گریه و زاری
اگر روزی بری و یار بگیــــــــــــــــــــری

الهی تب کنی فرداش بمــــــــــیری

الهی سرخک و اوریون بگیـــــــــــــری

تب مالت و فشار خون بگیــــــــــری

اگر بردی از این ها جان سالــــــــــــم

الهی درد بی درمان بگیـــــــــــــــری

الهی تو بمیری من بمانـــــــــــــــــــم

سر قبرت بیام قرآن بخوانـــــــــــــــم