همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

شایداین جمعه بیاید شاید...

 

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
 

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

 

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
 

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
 

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
 

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
 

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
 

تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
 

تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
 

به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
 

دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی  

 

************************************************* 

کدام جمعه مستجاب دعا خواهد شد

سوار صاعقه پادر رکاب خواهد شد

کدام جمعه زعطر بهشتی گل یاس

بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد 

 

برگرفته از سایت شب شعر محبان المهدی

آقا بیا...

 

 

آمد خزان و پائیز دنیا شده دل انگیز
اما بدون رویت دل شد ز غصه لبریز
دل بی تو جان سپارد هر لحظه را شمارد
دنیا صفا ندارد بی تو شده غم انگیز
پر شد ز فتنه هرجا هم از فغان و غوغا
بین ظلم اهل دنیا ای منتقم بپاخیز
کی آوری بهاران فصل وصال یاران
الطاف خود چو باران بر عاشقان خود ریز
کی آوری ز یزدان دوران عشق و احسان
بر کل ملک امکان بر قلب عاشقان نیز
جانا فشان تو نورت خود کن عیان حضورت
بر عالم از ظهورت شوری دگر برانگیز
ای دل ز کس جدا شو با دلبر آشنا شو
از خویشتن رها شو خود از میانه برخیز
خواهی اگر سعادت کن پیروی ز عترت
تا بر دهد بصیرت نیروی فهم و تمییز
منجی آدم است او هم قلب عالم است او
ریسمان محکم است او بر حبل او بیاویز
نور هدایت است او دریای رحمت است او
راه سعادت است او با او فقط بیامیز
گر در پی ثباتی خواهی اگر حیاتی
هست رمز هر نجاتی تقوای نفس و پرهیز
گر تو ز رتبه خاک خواهی رسی به افلاک
باید کنی دلت پاک با نفس دون تو بستیز
خواهی کمال و اجلال نور یقین به هر حال
از کید مکر دجال در این زمانه بگریز 

*************************************
 

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت  

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم ، سکوتم آب شد

چشم بستم ،بسترم آتش گرفت

در زدم کس این قفس را وا نکرد

پر زدم بال وپرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید

آب در چشم ترم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان  

 دستهایم ،دفترم آتش گرفت