همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

همه چیز مثل ، زندگی

خواب مرگم باد اگر دور ازتو خوابم آرزوست *** خون خورم بی چشم مستت گرشرابم آرزوست

میروم


می روم تا به همه فرصت ابراز دهم
که حضورم شکند قلب پر از دلخوری جمعی را
می روم تا به سکوت
فرصت گفتن بدهم
حرف خود را زده ام
دوست دارم که سکوت
حرف خود را بزند
دوست دارم که سکوت
بشکند مهر سکوت
به سکوت فرصت گفتن دادم
سخنی تازه نداشت
می روم تا به نبود
تا به غیبت
فرصتی تازه دهم
تا که حاضرشود این غیبت سرد
تا چشد طعم حضور
تا ببیند که حضور
چه صفایی دارد
گرچه این رفتن من
به سکوت ، به نبود
خبری خوش باشد
این مهم است که با رفتن من
خاطره ها می جوشند
خاطره تابه ابد اینجا هست
تو بگو غیبت خاموش کجاست
خاطره از دل من حرف زند
اما کو
سخنی از دل بی جان سکوت
خیالم راحت
بعد رفتن
جای این من
خاطره تابه ابد هست و سخن می گوید...

بدتر شد

هر چه کردم نشوم از تو جدا، بدتر شد

از دل ما نرود مهر و وفا ، بدتر شد

مثلا خواستم این بار موقر باشم

و به جای تو بگویم که شما ، بدتر شد

این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد

بلکه برعکس فقط رابطه ها ، بدتر شد

آسمان وقت قرار من و تو ابری بود

تازه با رفتن تو وضع هوا ، بدتر شد

چاره دارو دوا نیست که حال بد من

بی تو با خوردن دارو و دوا ، بدتر شد

روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت

آمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد 

 

یه وقتایی خیلی دلم میگیره ،آسمون چشمام ابری میشه ، دنیا ، خونه و خلاصه همه جا برام میشه یه زندون ، به دیوارا تکیه میدم و بغض میکنم بیچاره مادرم که پا به پام میاد بعد انگار یه دستی از یه جایی یه هاله غبار رو از ذهنم پاک میکنه یادم میاد چند سال پیش تو یه همچین روزایی یه پرنده برام کنج ذهنم خاطره گذاشته بعد دوباره دلم میگیره که نه میشکنه بعد حوصله هیچیو ندارم میخوام به وسعت آسمون بزرگ شم و به وسعت باد فریاد بزنم اما فقط یه لبخند تلخ بعد آروم میشم نه از درون که این فقط ظاهر منه دوستام منو به عنوان یه آدم شاد میشناسن ولی نمیدنن اونی که گریه میکنه یه درد داره و اونی که میخنده............