در یک افسانه کهن پرویی، از شهری سخن میگویند که در آن همه شاد بودند. ساکنان آن هرکاری می خواستند، می کردند و به خوبی با هم کنار می آمدند. فقط شهردار غمگین بود، چون مدیریتی لازم نبود. زندان خالی بود،دادگاه هرگز به کار نمی آمد و محضرخانه ها هم هیچ کاری نداشتند، چون ارزش قول مردم بیش تر از اسناد مکتوب بود. یک روز ، شهردار چند کارگر را از جای دوری فرا خواند تا در وسط میدان اصلی ده، یک چهار دیواری بنا کنند. تا یک هفته، صدای چکش و اره شنیده می شد. در پایان هفته، شهردار همه اهالی ده را به مراسم افتتاح دعوت کرد.
تخته های دروازه موقرانه برداشته شدند و در آن جا ... یک چوبه دار ظاهر شد. مردم از هم میپرسیدند چوبه دار آن جا چه می کند. هراسان، مسایلی را که پیش از آن با توافق دوطرفه حل میکردند، به دادگاه بردند. به محضر خانه ها رفتند تا آن چه را که پیش از آن، تنها یک قول مردانه بود، ثبت کنند. و از ترس قانون، به گفته های شهردار توجه کردند. افسانه می گوید آن چوبه دار هرگز به کار نرفت. اما حضورش همه چیز را دگرگون کرد.
********************************
سخت گیری آسان است. تنها کاری که لازم است، دوری از مردم و بدین ترتیب، پرهیز از رنج است. در این حالت لازم نیست خطر عشق ، ناامیدی و رویاهای ناکام را به جان بخریم.
پائولو کوئلیو
قشنگ بود
ممنون
سلام کمیسر
خوفی؟
حرم حضرت معصومه رفتی منو یادت نره ها
مرسی
حتما
الو الو کجایی؟
کمیسر چرا نیستی تو کجایی چرا نمینویسی
چی قبول شدی چرا خبر ندادی کلک
عید صیام آمد و ماه صیام رفت
لطف تمام آمد و فیض تمام رفت
شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد
گرد غم گناه ز جان عوام رفت
عیدت مبارک خانوم کوچیک
مرسی این یه ماه خیلی یاد ما بودی
قبلش قشنگ فکر کن
باید همه چی رو بنویسی ها
کل متناتو کد ننویسی
خوب بده دیگه
به خدا دل تو دلم نیست بخونم
کمیسر خانوم برن تو وب کسایی که برا من نظر میدن یه مقدار تبلیغ کنن
تو این یه سال اینجا خیلی سوت و کور شده
اولا تولدت مبارک
دوما رمز رو برات گذاشتم
میخواستیم بخونیم و نظر بدیم براتون اما گویا این چند پست اخیر همه رمزی شدن
با سلام
ممنون که اومدی
تمام پستایی رو که تو قسمت آخرین مطالبت بود خوندم
من پستای بدون رمز زیاد میزارم که خوشحال میشم بیای و بخونی اما پست های ماجراهای خانم کمیسرو باید یکسایی بخونن که بتونن درکم کنن و با توجه به نوشته هات فک نکنم این در مورد شما صادق باشه مخصوصا این پست جدیدتون
salam,,
khob faghat donbale ye jaye bedoone ramz boodam ke nazar baratoon bezaram,,,delam mikhast begam kheily khobe ke az bayane aghido o osoolet tarsi nadarii kheily az aghayedet khosham miyad,
mese shoma dokhtar kame,,ghadre khodetoono bedoonid,,,,,eltemase doa..ya ali
سلام
مطلب جالب و مفیدیه ولی اون جمله آخرش اصلا برام قابل فهم نیست...!!!
http://www.arsalan34.blogfa.com/
سلام
وبلاگم در مورد زن ایرانیه
می خوای بیا سر بزن
اطلاعاتت زیاد شه
یه وقتایی سرگرم چیزی می شی/ یه وقتایی دیگه خودت نیستی
تو اونی نبودی که می خواستم/ من اونی نبودم که می خواستی
به روزم با ترانه جدید!
[گل]
سلام
این ماجراها چیه داستانش؟
البته بیش تر دوست دارم بدونم رمزشو کی داره تا این که داستان چیه؟
سلام!
پر و بالی ست پر از زخم ِ رسیدن تا تو
قلّه ی ِ قاف تو سیمرغ فراوان دارد!
ماه من هنوز
به روز شد