میون این همه کوچه که بهم پیوسته
کوچه قدیمی ما،کوچه بن بسته
دیواره کاه گلی یه باغ خشک که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ که همیشه مثل بودن جاریه
صدای رود بزرگ،همیشه تو گوش ماست
این صدا،لالایی خواب خوب بچه هاست
کوچه اما هرچی هست
کوچه خاطره هاست
اگه تشنه،اگه خشک
مال ماست،کوچه ماست
توی این کوچه بدنیا اومدیم،توی این کوچه داریم پا میگیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید،تو همین کوچه بن بست بمیریم
اما ما عاشق رودیم مگه نه
نمی تونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه
نباید آیه حسرت بخونیم
میون این همه کوچه که بهم پیوسته
کوچه قدیمی ما،کوچه بن بسته
دست خستمو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم
یه روزی هر روزی باشه
میرسیم باهم به اون رود بزرگ
تنای تشنه مون میزنیم به پاکی زلال رود
دست خستمو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم...
شعر قشنگی بود
سلام
خوفی؟
ممنون خوفم
کوشی؟
همین دورو برا
پس معلومه همین جایی
چرا پست جدید نمینویسی
تنبل شدیا
باشه پست جدیدم میزارم
سلام کمیسر جان
خوشحالم که باز دیدمت
خوبی؟
دلم برات تنگ شده بود عزیز جان
سلام خاله جون خوش اومدی
سلام دوست عزیز
خوشحالم از آشناییت
ممنون که به من سر زدی وبلاگت خیلی جالبه